گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي

به روز ترين اطلاعات تخصصي سازه ها را در اين وبگاه بخوانيد.

گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي

در آگوست 2017 ، تصويري از يك جوان ايراني ايراني كه توسط داعش اسير شده بود در نزديكي مرز سوريه و عراق پخش شد. تصوير يك مرد در اسارت يك مرد سخت. اين آرامش به طرز عجيبي در كلام و قلب مردم ايران جاري شد. ارتباط مردم با نگاه كردن به قبل از هرگونه حرف …

منبع: سايت كردوار نيوز
گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي

گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي https://kordavar.ir/گمنامي-كه-قهرمان-ملت-شد-جزيياتي-از-مباد/ كردوار نيوز Mon, 09 Aug 2021 07:13:56 0000 اخبار فرهنگي https://kordavar.ir/گمنامي-كه-قهرمان-ملت-شد-جزيياتي-از-مباد/

در آگوست 2017 ، تصويري از يك جوان ايراني ايراني كه توسط داعش اسير شده بود در نزديكي مرز سوريه و عراق پخش شد. تصوير يك مرد در اسارت يك مرد سخت. اين آرامش به طرز عجيبي در كلام و قلب مردم ايران جاري شد. ارتباط مردم با نگاه كردن به قبل از هرگونه حرف …

منبع: سايت كردوار نيوز
گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي

در آگوست 2017 ، تصويري از يك جوان ايراني ايراني كه توسط داعش اسير شده بود در نزديكي مرز سوريه و عراق پخش شد. تصوير يك مرد در اسارت يك مرد سخت. اين آرامش به طرز عجيبي در كلام و قلب مردم ايران جاري شد. ارتباط مردم با نگاه كردن به قبل از هرگونه حرف يا عمل آغاز مي شود ، اين يك شروع بي پايان با شما است. چشم هاي جوان مغرور داستان هاي جديدي را براي بسياري باز كرد …

يك جوان قسمتي از وصيت نامه خود را نوشت: «ساعات باقي مانده باقي مانده است. با نزديك شدن به زمان ، قلبم آنقدر مضطرب مي شود كه نمي دانم چه بنويسم يا چگونه احساساتم را بيان كنم. من نمي دانم چگونه شادي خود را ابراز كنم و چگونه و با چه زباني مي توانم خدا را شكر كنم. نمي دانم كساني كه سرنوشت من را به اين شكل دوست داشتني خلق كردند. بدون شك شير حلال مادرم ، طعم حلال پدرم ، انتخاب شوهرم و بسياري عوامل ديگر بر آن تأثير گذاشت. من براي كسب اين مقام بسيار تلاش كردم ، اما نمي دانم چقدر موفق بودم. چشم من فقط به خامه خدا و اهل بيت است و بس. اميدوارم آنها نيز اين روسيه گناهكار را بپذيرند و به اشتباه به خدمتكار رحم كنند … اگر اين اتفاق بيفتد ؛ “الحمدلله پروردگار جهانيان”.

اما در روزهاي منتهي به انتشار خبر شهادت محسن حاجي ، حال و هواي مردم متفاوت بود. مردم منتظر بازگشت قهرمان بودند و از اين انتظار خسته نشدند ، انتظار مردم به روز محرم رسيد و محسن مورد احترام همه مردم قرار گرفت و شهادت وي تبديل به يك جريان اجتماعي شد. محسن با هنر و حرفه خود در قلب همه نقش داشت. شهر آماده ديدار با قهرمان بود. شهر رنگ محسن شده بود. افراد در هر رده سني ، گروهي و پيشينه اي مايل به ملاقات با وي بودند. شهادت محسن حاجي به همه مردم جان بخشيد. وقتي جنازه محسن حاجي به خانه بازگشت ، شش محرم بود. مردم خود را جمع كردند ….

بنابراين در سالروز شهادت محسن حاجي ، در روايتي كوتاه ، تبادل پيكر اين شهيد آن روزها را به قول يكي از مدافعان حرم در نظر مي گيريم:

… تدمر ، شهر باستاني سوريه ، شهري كه در آن جنگ با داعش چيزي باقي نگذاشت. تعداد كمي از خانواده ها در بدترين شرايط ممكن به اين شهر ويران باز مي گردند. آنها ويرانه هاي خانه هاي خود را بر آوارگي ترجيح مي دادند. اين شهر هنوز خط مقدم بين داعش و نيروهاي سوري در عقبه محسوب مي شد. در راه من از طريق تدمر به عراق ، به بيابان هاي شرق سوريه رفتم. مكاني براي ملاقات با يكي از عزيزان. مسيري كه خطوط منظمي ندارد كه دشمن را از درون جدا مي كند. من در قسمتي از راه به دشمن نزديك مي شدم و گاهي اوقات دور ، داعش هنوز سنگرهاي خود را در شهرهاي سوريه تخريب نكرده بود. در بين مردم بود. قرار بود مبادله در منطقه اي برابر با آخرين خط هر دو طرف انجام شود. اجساد اين جوان و دو شهيد ديگر بايد در اينجا يا در مجاورت با تعداد زيادي از نيروهاي نجات يافته داعش و خانواده هاي آنها مبادله شود. تبادل بدن جنتلمن كه براي همه داستاني دارد.

قرار بود مبادله در منطقه اي در حدود بيست و پنج مايلي ما انجام شود. ما بين اين بيست و پنج كيلومتر مي رويم ، يعني حدود دوازده كيلومتر ، و دوازده كيلومتر مي آيند و آنجا مبادله مي كنند. مسئوليت مبادله به عهده فرزندان حزب الله لبنان و هلال احمر سوريه است. هلال احمر چندين بار به صرافي رفت و نتوانست مذاكرات را به پايان برساند و نتوانست درباره نحوه تغيير پيكر شهدا به نتيجه برسد. تبادل بيشتر از آنچه فكر مي كرديم به طول انجاميد. من منتظر بودم ، انتظاري كه درد مشترك من و همه مردم ايران است. قلب ها به هم نزديك هستند ، قلب هايي كه فاصله ها را مي بندند.

مذاكرات درباره نحوه مبادله به كندي انجام شد و هر چقدر تلاش كرديم ، نتوانستيم به صرافي اصلي نزديك شويم. هرچه به بدن مورد علاقه خود نزديك مي شدم ، سخت تر مي شد. محدوديت ها و مشكلات تيراندازي بيشتر بود. به نظر مي رسيد كه كار در جايي بسته شده است. به ما گفته شد كه يكي از شرايط داعش اين است كه در لحظه مبادله عكس نگيرد. هر جا آمبولانس هاي هلال احمر را با مسئولان عوض مي كردم ، فكر مي كردم به بدن محبوبمان نزديك مي شوم. هرچه بيشتر كار كنم ، نتيجه كمتر است. مجبور شدم به انبارهاي اتوبوس اسراي نجات يافته داعش بازگردم. از شخصي پرسيدم: مبادله كي انجام مي شود؟ و من پاسخ مبهمي شنيدم. تأخير وجود دارد. زمان گذشت و خورشيد غروب كرد. مبادله شكست خورد. ما اجازه ماندن در منطقه را نداشتيم و مجبور شديم به تدمر برگرديم.

روز عرفه بود و او صبح زود به موقع رسيد و اعلام كرد كه جنازه محسن حاجي به بيمارستان تدمر منتقل شده است. مبادله شهيد حاجي بدون هيچ دوربيني ، در محيطي آرام و ايمن انجام شد و تدمر در سحرگاه روز عرفه پيكار رسيد. ما بلافاصله به بيمارستان شهدا در يك بيمارستان متروكه در تدمر رفتيم. جايي كه انتظار و اندوه ما با اشك به پايان مي رسد. اشك براي محسن اشك براي بي خانماني انسان اشك بر بدن اربا محسن … جسد را بدون معطلي با ماشين به دمشق منتقل كردند. نمي توان تعيين كرد چه چيزي از بدن بازگردانده شده است. نمونه هايي براي آزمايش DNA براي تأييد هويت دقيق جسد ارسال شد. در تهران ، همه خود را براي ملاقات و دفن قهرمان خود آماده مي كردند و منتظر يك جنگجوي عجيب بودند كه اكنون عزيزترين آنها شده بود. همه مي خواستند با استقبال از مرد جوان با نشان و قدرت ، قلب خود را آرام كنند. با آمدن محسن شان …

..

منبع: سايت كردوار نيوز
گمنامي كه قهرمان ملت شد/ جزيياتي از مبادله پيكر شهيد محسن حججي

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.