به گفته شفافا ، ميرعلي اكبري يكي از آزادي هايي است كه در خاطرات وي در طول هشت سال دفاع مقدس نقل شده است: در اسارت ، بعد از ثبت توسط صليب سرخ روحيه بهتري پيدا كرديم. در ابتدا فكر مي كرديم ديگر عراقي ها نمي توانند زندانيان را آزار دهند. البته زمان نشان داد …
منبع: سايت كردوار نيوز
وقتي اردوگاه عراقيها به دست اسراي ايراني افتاد
وقتي اردوگاه عراقيها به دست اسراي ايراني افتاد https://kordavar.ir/وقتي-اردوگاه-عراقيها-به-دست-اسراي-اي/ كردوار نيوز Wed, 14 Jul 2021 22:53:48 0000 اخبار فرهنگي https://kordavar.ir/وقتي-اردوگاه-عراقيها-به-دست-اسراي-اي/
به گفته شفافا ، ميرعلي اكبري يكي از آزادي هايي است كه در خاطرات وي در طول هشت سال دفاع مقدس نقل شده است: در اسارت ، بعد از ثبت توسط صليب سرخ روحيه بهتري پيدا كرديم. در ابتدا فكر مي كرديم ديگر عراقي ها نمي توانند زندانيان را آزار دهند. البته زمان نشان داد …
منبع: سايت كردوار نيوز
وقتي اردوگاه عراقيها به دست اسراي ايراني افتاد

به گفته شفافا ، ميرعلي اكبري يكي از آزادي هايي است كه در خاطرات وي در طول هشت سال دفاع مقدس نقل شده است: در اسارت ، بعد از ثبت توسط صليب سرخ روحيه بهتري پيدا كرديم. در ابتدا فكر مي كرديم ديگر عراقي ها نمي توانند زندانيان را آزار دهند. البته زمان نشان داد كه اين يك ايده بي ادبانه است و عراقي ها تابع هيچ قانون بين المللي نيستند. دوم ، هم مقامات ايراني و هم خانواده ها آسوده خاطر شدند.
كمتر از يك هفته پس از عزيمت صليب سرخ ، عراقي ها به بهانه آسايشگاه ها را باز نكردند. روز سوم آذر بود و بزرگان را با خود بردند. آن شب صداي تازيانه ها و دادهاي بزرگان را شنيديم و همه واكنش نشان داديم. هر آسايشگاه يك نظر دارد و نظرات جامع خود را از پنجره آخر به آسايشگاه همسايه ارائه مي دهد. به اين ترتيب همه زندانيان از وقايع و تصميمات مطلع مي شدند.
سرانجام ، تصميم بر اين شد كه همه ما بايد شعار “هيهات من الذله” را فرياد بزنيم. همه ما نوا فرياد زديم. آن شب ما براي بهشت بسيار گريه كرديم. عراقي ها شهامت خود را براي ماندن در مجموعه از دست دادند و به طبقه بالا رفتند. پس از آن ، درهاي آسايشگاه ها به مدت سه روز باز نشد و غذا و آب وجود نداشت. بچه ها درمورد هر سه جيره غذايي مانند نان ، خرما و آب تصميم گرفتند. تعداد كمي افسر در آسايشگاه داشتيم و غذاي بيشتري نسبت به ساير آسايشگاه ها داشتيم. ما از طناب لباس و پتومان يك طناب درست كرديم و از آخرين پنجره نخل و خرده نان را به پنجره اول آسايشگاه نزديك حمل كرديم و غذا را به آسايشگاه هاي ديگر تحويل داديم. تقريباً همه بازداشت شدگان مقاومت كردند و هيچ كس شكايتي نكرد.
شب سوم ، چهارم و پنجم نيز به همين ترتيب گذشت. بسياري مجبور شدند به توالت بروند. بوي تعفن باعث بيشتر شد. هفت نفر از آزر صبح در يكي از آسايشگاه ها صبر خود را از دست دادند. در هر صورت ، آنها ميله هاي يكي از پنجره ها را بريدند و از آن براي حفاري زمين در زير ورودي آسايشگاه استفاده كردند. همه افراد در آسايشگاه بيرون رفتند و قفل درهاي آسايشگاه هاي ديگر را شكستند ، مهم نيست كه چه چيزي را در اين آشفتگي يافتند ، و همه زندانيان بيرون آمدند. سربازان عراقي در طبقه دوم و پشت بام جرات انجام كاري را نداشتند.
آن شب اردو توسط اسيران ايراني ترتيب داده شد و همه خوشحال بودند. ندانستن اين مسئله توسط عراقي ها بي پاسخ نخواهد ماند. روز بعد بچه ها تصميم گرفتند نماز جماعت ظهر و عصر را در محله بخوانند. هنگام نماز احساس كرديم اردوگاه بزرگي افتتاح شده و عده اي با سردرگمي وارد شده اند. نماز كه تمام شد ، ديديم كه آنها نيروهاي ويژه اي هستند. تعداد آنها نسبتاً زياد بود. فرمانده عراقي به شمشير نماز رسيد و مترجم ايراني را صدا زد و گفت: كلمات مرا ترجمه كن! وي گفت كه ناگهان سرويس هاي ويژه به صف اول نماز دويدند و با تجهيزاتي كه در دست داشتند مردم شروع به ضرب و شتم كردند. همه به گوشه اي دويدند. من و چند نفر ديگر به يك آسايشگاه نزديك رفتيم.
با عجله به آسايشگاه رفتم و در را كه بستم ، ناگهان احساس كردم چيزي به آرامي موهايم را نوازش مي كند و به زمين مي افتد. بله ، اين يك تيرك گرد بود كه سرباز انتقام جوي عراقي روي آن دستمال بسته بود و اگر چند ميلي متر را به درستي هدف گرفته بود ، انگور يا لكه اي نبود. آنها داخل اتاق ريختند و آنچه مي دانستند را زدند و همه چيز را دور ريختند و رفتند. چند دقيقه بعد كه به هوش آمديم ، ديديم كه مأموران اتاق ما پراكنده هستند و تخت ها وارونه است. تاج و تختي سرنگون نشده بود و قرآن در زير آن دست نخورده باقي مانده بود.
چندين نفر كه نتوانستند بيرون مجتمع فرار كنند ، زخمي ، ضرب و شتم و پاره شدند. مجروحان را به بهانه انتقال به بيمارستان ، يكي دو ساعت از اردوگاه بيرون آورده و بدون اينكه كاري براي آنها انجام دهد ، برگرداندند. يكي از آنها ناخدا داوري و ديگري كيارش بود. آن روز ما چهار نفر را براي دو نفر و چهار نفر را براي ديگري كشتيم.
منبع: سايت كردوار نيوز
وقتي اردوگاه عراقيها به دست اسراي ايراني افتاد
- پنجشنبه ۲۴ تیر ۰۰ | ۰۷:۲۲ ۱۴ بازديد
- ۰ نظر